دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت مندی از روابط زناشویی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 44 |
رضایت مندی از روابط زناشویی
اگرچه رضایت زناشویی و عوامل مربوط به آن به طور گستردهای مورد پژوهش قرار گرفتهاست، ولی این موضوع همچنان مورد توجه و علاقه پژوهشگران قرار گرفتهاست. این گستردگی پژوهش، اهمیت رضایت زناشویی را نشان میدهد. علت گستردگی پژوهشهایی که در مورد رضایت زناشویی انجام گرفته، ناشی از اهمیت آن در سلامت فردی و خانوادگی آن است و همچنین فواید آن که عاید جامعه میشود، پیشگیری از جنایتهای اجتماعی و پیشگیری و کاهش بروز طلاق از فواید اجتماعی رضایت زناشویی هستند(ایکرت[1]، 1998؛ استیکل[2]،1998 به نقل از اورتینکال و وانستین وگان[3]، 2006).
در دهه 90 مطالعاتی علمی پیرامون رضایت زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرد. در مقایسه با یافتههای علمی دهه گذشته، در دهه 90 حجم زیادی از مطالعات به جنبههای مختلف رضایت زناشویی اختصاص داشتهاست(نظری، 1387). درک کیفیت و ارزش ازدواج وسیلهای برای درک اثرات آن بر روی تمام فرآیندهای داخل و خارج خانواده است. دلایل معنوی و منطقی مطالعه بر روی جزییات رضایت زناشویی، درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص میباشد. اهمیت آن برای جامعه در حالی که ازدواجهای موفق شکل بگیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجها به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی به طلاق است.
در دهه 80 و 90 محققین و موضوع رضایت زناشویی را با تاکید بیشتر بر جنبههایی از تعاملات زناشویی که کمتر محسوس و قابل مشاهده است ادامه دادند(شامل تفسیر رفتارهای متقابل، هیجانات تجربهشده، پاسخهای فیزیولوژیک به تعاملات). همچنین به الگوهای کلی تعاملات زوجها و ابعاد اجتماعی آن که نادیده گرفتهشده بود و خشونتهای زناشویی توجه بیشتری داشت(نظری، 1387).
عواملی که بر رضایت زناشویی تاثیر میگذارند، در فرهنگهای مختلف متفاوتند. برای مثال کامو[4](1993) در پژوهش خود نشان داد در حالی که کشور ژاپن درآمد شوهر از عوامل تاثیرگذار بر رضایت زناشویی است، در امریکا این عامل به این اندازه اهمیت ندارد(اورتینکال و وانستین وگان، 2006).
الیس(1989) معتقد است برای تعریف رضایت زناشویی شیوههای مختلفی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف به هاکینز[5](1989) است. ولی رضایت زناشویی را «احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربهشده توسط زن و شوهر موقعی که همه جنبههای ازدواج را در نظر میگیرند» میداند. رضایت یک متغیر نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف فوق رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذتبخشی است که زن و شوهر از جنبههای مختلف زناشویی خود دارند و نارضایتی زناشویی در واقع نگرشی منفی و ناخوشنود از جنبههای مختلف روابط زناشویی است(سلیمانیان، 1373).
وینچ[6](1974، به نقل از نظری، 1387) رضایت زناشویی را سازگاری بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار میداند. بر اساس این تعریف رضایت زناشویی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در روابط زناشویی مطابق با انتظار میباشد.
2-2-خشنودی در خانواده و عوامل موثر بر آن
بدیهی است که ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که در بزرگسالی منعقد میشود، انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی نقطه عطفی در رشد و پیشرفت شخص تلقی میشود.
دلایل اصلی افراد برای ازدواج چیست؟ به نظر میرسد که در جامعه امروزی سه دلیل اصلی برای ازدواج وجود دارد. الف) عشق ب)همنشینی ج) تحقق انتظارها
رایجترین توضیحی که به عنوان دلایل ازدواج مطرح میشود عشق است. واضح است که عشق برای افراد مختلف معانی بسیار متفاوتی دارد. در کل عشق به مجموعهای از احساسات مثبت عمیق اشاره میکند که معطوف به فرد دیگر است، برای آن که زندگی زناشویی به خشنودی بیانجامد باید این احساسات عمیق اعلام و پاسخ مناسبی از طرف مقابل دریافت شود. افراد با هدف همنشینی نیز ازدواج میکنند.
عشق مربوط به همنشینی محبتی است که ما نسبت به افرادی احساس میکنیم که در زندگیمان به طور عمیق با آنها پیوند خوردهاست. این همان عشق است که بر شراکت در تجربه استوار است، عشقی که در آن میدانیم طرف مقابل ما همیشه در کنار ما است، عشقی که به وسیله آن میدانیم همیشه به خاطر آنچه هستیم پذیرفتهمیشویم.
زوجهای امروزی با هدف تحقق انتظاراتشان نیز ازدواج میکنند، شناخت انتظارات، بیان آنها و تلاش برای تحقق آنها در حد اعتدال چیزی است که خشنودی را در روابط زناشویی محقق میسازد. افراد انتظار دارند که از همسرانشان به طور خاص و از ازدواج به طور عام سود مطمئنی عایدشان شود.
مهمتر آنکه همسر در جامعه صنعتی، فنی و مساواتطلبانه فعلی معنای عمیقتری از انتظار را در ذهن دارند. آنان به نقش خانهداری یا نانآوری خانواده قانع نیستند و چیزی کمتر از کمال را نمیپذیرند و نه انتظار دارند. این کمال مطلوب بر احساس سادهلوحانه از خوشبختی و رضایت خاطر استوار است و در مجموع میتوان گفت که در عصر حاضر باورهای غلط متعددی پذیرفتهشدهاند، زوجها این عقیده را پذیرفتهاندکه ازدواج ارضای هر نیاز روانشناختی را به همراه دارد و همین عقاید که راهی برای سرخوردگی زناشویی خواهدبود. انتظار همیشه شاد بودن، رفع نیازها و تحت حمایت و تایید بودن همیشگی از جمله همین عقاید است.
شاد بودن به عنوان یک فرد یا یک زوج، پیوسته در تمام عمر کار سختی است. هیچ فردی همیشه شاد نیست و برای زوجها نیز طبیعی است که دوره این از ناشادی، کشمکش یا فشاری داشتهباشند، تصویری که میتوان از ازدواج ارائه داد، خوشی و سعادت پیوسته زناشویی است. واقعیت این است که ازدواج فرد را شاد نمیکند شاد نگهمیدارد، یا به وی کمک نمیکند که از زحمت و سختی دور شود. قطعا کسی که هدفش از ازدواج همیشه شاد بودن است محکوم به شکست است، توافق در ارزشها با رضایت زناشویی در ارتباط است. به این معنا که زوجهای موفق خود را با نظام زندگیشان متعلق میسازند، مطالعه ازدواجهایی که امکان ارزیابی آنها وجود دارد بر این امر دلالت میکند که الگوهای متفاوتی در عملکرد موفقیتآمیز از ازدواجها به نمایش گذاشتهمیشوند(نظری،1387).
یک روش واحد برای هر فرد به منظور داشتن زندگی زناشویی خشنود وجود ندارد، اما با پیگیری عناصر اصلی معلوم میشود که گرچه الگوها متنوعند ولی قواعد مشترکی وجود دارند. بعضی از قواعد مشترکی که در ازدواجهای خشنود با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده میشود عبارتند از:
1) همسران در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام میگذارند، هر یک از همسران بعضی ویژگیها یا تواناییهای قابل احترام را در دیگری مییابند، مثل همسر خوبی بودن، تامین مخارج کردن، طبع و ذوق هنری داشتن و غیره هر چقدر میزان احترامگذاری به یکدیگر وسیعتر باشد، زندگی زناشویی رضایتمندانهتر خواهدبود. این همسران تایید و ارزشگذاری خود برای همسرشان را نشان میدهند به طور پیوسته کارهایی را انجام میدهند و بیان میکنند که عواطف، عشق و احترامشان را به یکدیگر نشان میدهد و اعمالی را که اهداف ازدواجشان را حمایت و تایید میکند انتخاب میکنند.
2) همسران نسبت به یکدیگر بردبار هستند. آنها درک میکنند که احتمال فریبخوردن یا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را آسیبپذیر میبینند و به این ترتیب میتوانند قصور و کوتاهی دیگری را بپذیرند، آنها مسئولیت رفتار و عزت نفس خود را به طور فردی میپذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگیشان مسئول شاد و خوشحال نگهداشتن آن باشد. به همین دلیل از سرزنش و انتقاد یکدیگر اجتناب میکنند و در عوض آنچه در مورد همسرشان درست است تایید میکنند. با همدلی به سخنان یکدیگر گوش میدهند و در جستجوی عواملی هستندکه در روابط آنها تاثیر به جای میگذارد.
3) همسران به پایه اعتماد متقابل به تشریک مساعی میپردازند. تشریک مساعی بر اعتماد متقابل زوجهای دارای زندگی زناشویی با ثبات و رضایت بخش بنیان نهاده شدهاست و به آنها امکان صرف وقت، انرژی، رغبت و اطمینان به درگیرشدن در فعالیتها و کارهای فرعی خارج از محیط زناشویی را میدهند. آنها آزاد هستند که نه تنها فقط از یکدیگر بلکه از هر چیز و هر کس دیگر که ممکن است آنها را به طور فردی یا دوتایی علاقمند سازد، لذت ببرند.
4) در یک ارتباط زناشویی توأم با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با هم موافق باشند، اما میتوانند به راحتی مخالفت خود را اعلام کنند و این امر مورد پذیرش قرار گیرد و با هم به دنبال راه حلی میگردندکه مورد تایید هر دو قرار گیرد(نظری، 1387).
2-3- عوامل موثر در تحکیم روابط زناشویی
وینچ(1974، به نقل از وزیری، 1386) هشت معیار را برای موفقیت زناشویی مطرح کردهاست، که عبارتند از: ثبات، انتظارات اجتماعی، رشد شخصیت، مصاحبت، شادی، رضایت، سازگاری و یکپارچگی. البته عوامل زیادی میتواند در رضایت زناشویی موثر باشند و هر کس با توجه به نگرش خاص خود و یا نتایج پژوهش هایش عواملی را برای رضایت زناشویی بیان میکند.
1- صمیمیت
احساسات مثبت اوایل ازدواج، به مرور میتواند به عشقی عقلانی و منطقی تبدیل شود. شوهر میتواند از گفتن«دوستت دارم» و زن از شنیدن آن لذت ببرند، زیرا محبت و جذابیت متقابل در بافت صمیمیت، وفاداری، اعتماد و دوستی به هم گره خورده و عشق قویتر و عمیقتر را پایهگذاری میکند(بک، 1376).
2- احترام به همسر
تاجیک اسماعیلی(1377) در رابطه با نقشهای شوهر مینویسد مرد بایستی به همسر خود، به خصوص در حضور دیگران احترام بگذارد، این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد. بنابراین، زن نیازمند دریافت محبت و احترام از طرف شوهر است، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشتهباشند این امر باعث میشود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس شوق او را به زندگی زناشویی و آمادگی وی برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر میکند.
3- برقراری روابط اجتماعی
نباید از اهمیت زیاد ارتباط در گروه غافل شویم. ارتباط باعث میشودتا این مجموعه که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم درتعاملاند وحدت پیدا کنندو دلیل لزوم برقراری ارتباط بین اعضای گروه، وجود مشکلات و موانع بیرونی و درونی است(هارجی، ساندرز و دیکسون[7]، 1994؛ ترجمه بیگی و فیروزبخت، 1377).
مارکوسکی و گرینوود[8]، 1984؛ ترجمه موسوی 1386) به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت بین سازگاری اجتماعی و سازگاری زن و شوهر وجود دارد، بدین معنی که افرادی که در زندگی زناشویی سازگار و موفق هستند در روابط اجتماعی خود نیز افرادی سازگار و موفق خواهندبود.
[1] Eckert
[2] Stickle
[3] Orathinkal & Vansteenwegen
[4] Kamo
[5] Hakinz
[6] Winch
[7] Harge, Sanders &Decson
[8] Markowski & Greenwood